لعنت!
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۵ ق.ظ
لعنت ،
بر این پا ،
و آن پا کردن دلـــ ... ؛
در جغرافیای نگاه تو ،
همچون بنیاسرائیل سرگردانم ... ؛
بهـار مـن تـویی ،
که نیامده ،
عطـرت دنیـایم را
فرا گرفته ...دوست دارم ،
چیزهایی را دوست بدارم ،
که تو بیشتر دوستشان داری ... ؛
یک درد عمریست با من است ،
قلبم آرامِ یک عذاب است ؛
حالم هم خوب ، هم خراب است ؛
یک لحظه حس گریه دارم ،
یک لحظه راحتِ خیالم ...
یاد تو بر شیشه دل، یکسره سنگ میزند ،
بر تنِ تار و پود من عشق تو چنگ میزند ... ؛
آه ... ، کجای کار من پیش تو لنگ میزند ...
تو بهترین حامی و مدافع دلم هستی ،
وقتی نیستی،
دلم تا مرز سقوط پیش میرود ...
میگویند باران که میزند ،
بوی خاک بلند میشود ؛
اما
گاهی باران که میزند ،
بوی خاطره بلند میشود ...