بهار من
شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۳۸ ب.ظ
بهـار مـن تـویی ،
که نیامده ،
عطـرت دنیـایم را
فرا گرفته ...بهـار مـن تـویی ،
که نیامده ،
عطـرت دنیـایم را
فرا گرفته ...در چنگ ابرهای بهاری ،
افتادهام
و درنمیآیم ...
تـو رفتی ،
رسیدی به بهـار ؛
اما اینجا ،
هنوز سر کوهها برفه ...
بهـار مـن تـویی ،
که نیامده ،
عطـرت دنیـایم را
فرا گرفته ...
در سرمای زمستــان ،
بهـــار انقــلاب شکوفه زد ؛