اتبکونه و لا تنصرونه؟
پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ
این روزهای محرم ،
گریه میکنم ،
و به این فکر میکنم ،
که کی به قافلهات خواهم رسید ؟...
این روزهای محرم ،
گریه میکنم ،
و به این فکر میکنم ،
که کی به قافلهات خواهم رسید ؟...
مانند حُر ،
سوی امامت که میروی ،
پشیمان ،
اما ، سربلند برو ...
در کوچهباغ دلم ،
کسی قدم نمیزند ... ؛
جای تو چه خالیست ... ؛
این روزها ،
من گم شدهام ؛
ایکاش یک نفر بود ،
تا پیدایم کند ؛
دستم را بگذارد ،
در دستانت ... ؛
روزی رفتی ،
و من سالهاست که در راهم ؛
اما هنوز ،
نرسیدهام به گرد رفتنت ...
شاعری که از تو نسراید ،
لاف شعر و شاعری دارد ؛
لافی در غربت ...!
بیعت در مرام فرزندان علی،
یعنی ،
«دست دادن» ،
در کنار علقمه ...
«من» وقتی در دعاهای کسی باشم
میفهمم که «او» خیلی دوستم دارد ...