دلتنگی
جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ب.ظ
گاهی ،
به این میاندیشم ،
که چگونه ،
میتوان این همه دلتنگی را ،
در یک دل جا کرد!؟
گاهی ،
به این میاندیشم ،
که چگونه ،
میتوان این همه دلتنگی را ،
در یک دل جا کرد!؟
این روزها ،
من گم شدهام ؛
ایکاش یک نفر بود ،
تا پیدایم کند ؛
دستم را بگذارد ،
در دستانت ... ؛
روزی رفتی ،
و من سالهاست که در راهم ؛
اما هنوز ،
نرسیدهام به گرد رفتنت ...
شاعری که از تو نسراید ،
لاف شعر و شاعری دارد ؛
لافی در غربت ...!
«من» وقتی در دعاهای کسی باشم
میفهمم که «او» خیلی دوستم دارد ...
هر وقت که باران میبارد ،
مثل امشب!
هوا لهجه تـــو را دارد ...
رفتی و بعد تو انگار شب نرفت
آنگه که یاد تو به دل میآید
آسمان پر ستاره میشود ...