قرآن میخوانم
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ
وقتی خیلی تنها میشوم ،
دوست دارم با او سخن بگویم ؛
قرآن میخوانم ...
دوست دارم با او سخن بگویم ؛
قرآن میخوانم ...
ت ،
مثل تو ،
مثل تردید ،
ت ،
مثل آخر طاقت ،
مثل تنهایی ،
مثل تب ،
مثل آخر قیامت ... ؛
تنهاییم را میخواهم با تو قسمت کنم ؛
سهم کمی نیست ... ؛
گستردهتر از عالم تنهایی من ،
عالمی نیست ...
حالا که پر از حرفم ،
دیگر ،
از زنگ انشاء ،
خبری نیست ...
بر عکس پولهایم ،
زندگیام گوشه دارد ؛
آنجا که همیشه تنها مینشینم ...
تنــــها ترجمـهات میکننـد ،
آنهـم بــه زبان خودشـان ...
صبر کردن معجزه میکند ؛
تنهاییهایت را ،
زیر قیمت حراج نکن ؛
وقتش که برسد ،
به قیمت خوبی میخرندش ...