دلتنگی
گاهی ،
به این میاندیشم ،
که چگونه ،
میتوان این همه دلتنگی را ،
در یک دل جا کرد!؟
گاهی ،
به این میاندیشم ،
که چگونه ،
میتوان این همه دلتنگی را ،
در یک دل جا کرد!؟
دل تنها چیزیست که ،
شکستنش خسارت ندارد ،
اما ،
تاوانش را خدا میگیرد ... ؛
یاد تو بر شیشه دل، یکسره سنگ میزند ،
بر تنِ تار و پود من عشق تو چنگ میزند ... ؛
آه ... ، کجای کار من پیش تو لنگ میزند ...
فقط آینه میداند زبانِ حالِ دلم را ،
کجای این شب ابری ببینم روی ماهت را ،
شده کابوس شبهایم که بیفانوس چشمانت ،
کجای جاده برگردم مسیر اشتباهم را ...
به ناامیدی ریشخند میزنم ؛
شوق تسلیم خدا بودم ،
در دلم است ؛
من راضیم هرچه که او خواهد ...
تو بهترین حامی و مدافع دلم هستی ،
وقتی نیستی،
دلم تا مرز سقوط پیش میرود ...
دیشب که عزرائیل برای بردن من آمد ،
فریبش دادم ،
همچون یک ماهی قرمز به روی آب ،
شکل یک آهوی ته دره ،
یا مانند آن قناری بیجفت دِق کرده ... ! ،
هَــــر وقت عزرائیل برای بردن من میآید
وقتکشُی میکنم ... ! ؛
فقط به یـک دَلیل ،
مــــن هنوز تــو را دل سیر ندیدهام