کشتی نجات
جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ
این تلاطم وحشی دنیا ،
و آن کشتی ِ نجاتت ...
ایکاش ،
پسر نوح نباشم ...
این تلاطم وحشی دنیا ،
و آن کشتی ِ نجاتت ...
ایکاش ،
پسر نوح نباشم ...
خدایا! ،
فهمیدهام ،
به اندازه تمام نگرانیهای مادیام ،
تو را نشناختهام ...
گاهی ،
زندگی با ندیدنیهای این دنیا ،
آرامترم میکند ،
تا با دیدنیهایش!
همه مــردم سوار شدند ،
وقتی به بهــشت رسید ،
همـه پیــاده شدند ،
یادشان رفته بود ،
مقصــد خـــدا بود ،
نه بهــشت ؛
ولی چه افــسـوس ،
کــه بالـــم شکــسته ...
روی کسی دست گذاشتهای ،
که همهی دنیای من است ... ؛
او را از من مگیر ... ؛
گاهی آنقدر کوچــک است که ،
آدمــهایی را که دوست نداریشان را،
روزی 100 بار میبینی ؛
ولی ،
گاهی آنقدر بـــزرگ میشود که ،
نتوانی کسانی را که دوستشان داری را،
حتی یک بار ببینی ،
حتی برای آخرین بار ...