توجیه
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۱۴ ب.ظ
ایکاش ،
خــدا من را ،
برای گناهانی که در طول روز ،
با هزاران بهانه ،
توجیهشان میکنم ،
ببخشد ...
خــدا من را ،
برای گناهانی که در طول روز ،
با هزاران بهانه ،
توجیهشان میکنم ،
ببخشد ...
باز هم گناهانی کردهام که ،
به خاطرشان بیمناک باشم ؛
و اگر از بدترین انسانها باشم ،
اعمال خوبی دارم که ،
به خاطرشان امیدوار شوم ...
ولی میگویم ،
در ناامیدی بسی گنـــاه است
انسان یک لحظه اشتباهی میکند ،
اما ،
یک عمر در آن اشتباه میسوزد ؛
و صد حیف که قابل جبران هم نیست ... ؛
من این روزها همچین حسی دارم ،
هنوز هم ...
و پر از گناه ؛
طعم یکی از اوصاف او را بیش از همه چشیدهام ؛
و آن ستار العیوب بودنش است ؛
که اگر نبود ...
چشم چرونی،
از یه گناه زنونه خیلی بدم می آد...،
تبرج ،
یه جورایی دو روی یه سکه اند.