پاروی بیقایق
جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ
من ،
بیتو ،
چیزی نیستم ،
جز ،
پارویی بیقایق ...
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
چشم تار دلم را ،
به نگاه مسیحاییات ،
روشن کن ... ؛
نماز ناتمام من را باد خواهد خواند ،
اگرچه ،
دست و قنوتم همیشه پابرجاست ...
توحیدش لَنگ میزند ،
کسی که بجای خدای خود ،
شیطان زمان خود را ابرقدرت میداند ...
میخواهم ،
دست دلـم را بگیرم ،
در دست فـردا بدهم ؛
با اجازه خــدا ...