آقای کریمان

امشب ضرب المثلها تغییر می‌کند ،

هر چقدر هم گــدا کاهل بُود ،

ولی آقـا کریـــم است ...

احتیاج

من به دنیای تو محتاجم ،

و تو ،

مثل این سایه‌ی افتاده به من ...

انتظار دیدار

قشــنگـ‌ترین نگــــاهم را ،

برای تو کنـــار گذاشته‌ام ؛

تا بدانی ،

همــیشه انتـــظار دیــدارت را می‌کشم ...

صلوات ...

هرگاه ،

شــب جمــعه ما را یاد کردید ،

ما هم شما را ،

نزد ابــاعبــدالله یاد می‌کنیم ... ؛

پ.ن: شهید زین الدین

عصر جمعه

دلگیرم ،

که چرا یــار نیامد ؛

از خود ،

که نه از او ...

تنهایی

تــنـهایــی ،

سهم کَســی است ،

که چــشـمان تــــو را ،

فــرامــوش کرده است ...

یلدای غیبت

هیچ شبِ بلندی ،

حتی یلدا هم تا انتها نمی‌ماند ،

و نهایت روز غالب می‌شود ؛

شب یلدای غیبت آقـــای ما نیز ،

آخر به سر آید ؛

انتظار ما هم ...

در کوچه پس کوچه‌های انتظار

ایکاش ،

این روزها ،

همچون کوچه‌ پس کوچه‌ها ،

دلــهــایمان را هم روشــن کنیم ...

زین العابدینِ ما

پـاســدار انقلاب همچون حـسین ؛

جــانـبــاز انقلاب مانند عــبـاس ؛

بیمار مصلحتی هفتم تیر مثل زیــن العــابـدیـن ... ؛

این روزها چقدر شبیه توست ؛

علی الخصوص ، نیمه شــعـبـان ... ؛

معنی انتظار

اگر می‌خواهی بفهمی انتظار یعنی چه ؛

باید از مادر شهید گمنام بپرسی ... ؛

ما چه می‌فهمیم دلتنگی غروب جمعه را ...