دخیل
جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۴۵ ب.ظ
دخیل میبندم ،
نه این که گره بگشایی ؛
میبندم تا رهایم نکنی . . .
دخیل میبندم ،
نه این که گره بگشایی ؛
میبندم تا رهایم نکنی . . .
ببار ،
بارون ببار ،
باز هم ،
یادم آمد کربلا را ... ؛
به یعقـــوب ،
بوی پیراهن خونین کسی میآید ...
باز همان حرف همیشگی !؟ ،
وقتی خبری از تو نباشد ،
خبری نیست ...
دلــم خونه ... ،
پریشونه ... ،
حیرونه ... ،
که زخـــم دلـــت از آنها ،
بزرگتر از زخم ســرت است ...