ایکاش ...
پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ق.ظ
ایکاش ،
پا بشکند ،
سر بشکند ،
اما ،
دل نشکند ...
پا بشکند ،
سر بشکند ،
اما ،
دل نشکند ...
هر بار میگفتم نرو ،
این بار اما ،
لازم باشد ،
حتی خواهش میکنم ،
فقط هر جور میتونی بمون ... ؛
همسر که حسینی باشد ،
تو را زهیر ... ،
و آنگاه که زهرایی باشد ،
خدا تنها داند که چه خواهد کرد ... ؛
حوای من ؛
بر من مگیر این خودستایی را ،
که بیشک ،
تنهاتر از من در زمین و آسمانت ،
آدمی نیست ...
تنهاییم را میخواهم با تو قسمت کنم ؛
سهم کمی نیست ... ؛
گستردهتر از عالم تنهایی من ،
عالمی نیست ...