رویا
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۷ ب.ظ
تو بـارونی ،
تو دریــایی ،
هنوز هم شکل رویایی ،
برای مــن ...
تو بـارونی ،
تو دریــایی ،
هنوز هم شکل رویایی ،
برای مــن ...
دلـــمان که میگیرد ،
تاوان لحــظاتی است که ،
به غیر او دل بسته بودیم ؛
باز مــاه گرفت ،
ماه دلـــم گرفته است بیتــــو ...
قایم کنم کفــشاتو مــن ؛
تا تــو نـــریــــــ ...
عـشــق میخواهد ؛
تا زنـــدگی جریان بگیرد ...
چه کردهای با مــن ،
که هنوز ،
هر شب ،
ز پیات میدوم من ...
بگذار سر بسته بماند گلههایم ...
اما وقتی به تو فکر میکنم ،
ابرهای سیاه دور میشوند ،
و باران هر وقت بگویم میبارد ...
تنها مشتــرک مورد نظــر هستی ،
که همیشه ،
در دستــرسم هستی ...