روزه هِجر ...
چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ
روزه هجرت ،
از پای درآورده مَرا ؛
که رسد آن روز ،
با رطب روی تو افطار کنم ...
از پای درآورده مَرا ؛
که رسد آن روز ،
با رطب روی تو افطار کنم ...
تنهاییم را میخواهم با تو قسمت کنم ؛
سهم کمی نیست ... ؛
گستردهتر از عالم تنهایی من ،
عالمی نیست ...
تـو رفتی ،
رسیدی به بهـار ؛
اما اینجا ،
هنوز سر کوهها برفه ...
چه انتظاری میکشند ،
دیوارهای کعبه ،
در فراق تـو ...
یک عمر ،
به دنبال غزل و قافیهای بودم ،
در هوای تو ؛
انگار نه انگار ... ،
این غزلها ،
حواس مرا از تو پرت کرد ...
اگر بمانی ،
هم دردی و هم درمان ؛
و اگر بروی ،
فقط دردی ؛
حال خود دانی ...