چشمانت
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۳:۱۵ ب.ظ
به امیـــد یک نگــاه تـــو ،
این قلـــب میتپـــد ...
باز همان حرف همیشگی !؟ ،
وقتی خبری از تو نباشد ،
خبری نیست ...
یا میآیند که بروند ... !؟
دلــم خونه ... ،
پریشونه ... ،
حیرونه ... ،
خونــی شد ،
تا ،
چـــادری ، خاکـــی نشود ... ؛
ظرفم کوچک شده انگار ،
هی لبریز میشود ...
خــدا من را ،
برای گناهانی که در طول روز ،
با هزاران بهانه ،
توجیهشان میکنم ،
ببخشد ...
برای این است که ،
شرایـــط فراهم نیست ،
توهم تقــوا نگیرم ...