مرا چه است؟
یک درد عمریست با من است ،
قلبم آرامِ یک عذاب است ؛
حالم هم خوب ، هم خراب است ؛
یک لحظه حس گریه دارم ،
یک لحظه راحتِ خیالم ...
یک درد عمریست با من است ،
قلبم آرامِ یک عذاب است ؛
حالم هم خوب ، هم خراب است ؛
یک لحظه حس گریه دارم ،
یک لحظه راحتِ خیالم ...
دیشب که عزرائیل برای بردن من آمد ،
فریبش دادم ،
همچون یک ماهی قرمز به روی آب ،
شکل یک آهوی ته دره ،
یا مانند آن قناری بیجفت دِق کرده ... ! ،
هَــــر وقت عزرائیل برای بردن من میآید
وقتکشُی میکنم ... ! ؛
فقط به یـک دَلیل ،
مــــن هنوز تــو را دل سیر ندیدهام
نماز ناتمام من را باد خواهد خواند ،
اگرچه ،
دست و قنوتم همیشه پابرجاست ...
هنوز نمیدانی ،
چقدر نفسگیر است ،
هوای بیتو بودن سخت دلگیر است،
تو میدانی ،
چقدر شوم است ،
هوای خانه مردی کز روی تو محروم است ...
مه و ستاره درد من میدانند ،
به این سبب ،
همچو من ،
شب و روز ،
پی تو سرگردانند ...