عشق حقیقی

عشــق ،

یعنی ،

ما بـــاور کنیم ،

یک دلـــی هست که همیشه ،

ارادتمــنـد ماست ...

زیر باران ...

چــتـرها را باید شکست ،

باید ،

ایـــمـان داشت به بـــاران ...

کارِ دل

چه شگفت است ؛

دل به لحظه‌ای کوتاه به هم می‌ریزد ،

آنچه را که عقل ،

در یک عمر به دست آورده است ...

تقدیر

گاهی ،

تقدیر بی‌تاثیر نیست ... ؛

فقط گاهی ؛

خراب‌ترین

هر خرابــی را ،

می‌توان دوباره ساخت ؛

جــــز ،

ذات خـــراب را ...

همه رهگـــذرند ...

منتـظر هیــــچ دستی ،

در هیــــچ جای این دنیــــایِ فانی نبـاش ؛

اشک‌هایت را با دست‌های خـودت پــاک کن ؛

که همه رهگـــذرند ...

کارزار امتحان

تفاوت بین مــومـن و مـنــافـق ،

در کشاکش بــلاها عیان می‌گردد ؛

و نه در فراقت و صلح ؛

که در فراقت چه بسیارند اهل دین ...

نیازهای واقعی

یاد بگیر بین خــواسته و نـیــازهـایت فرق قائل شوی ؛

آدم‌ها به هر چه دلشــان می‌خواهد ٬

نــیاز ندارند ...

مبتلا

برای آنکه بفهمی چه کشیدم با تو ،

خــدا تو را به کسی چون تو مبتلا سازد ...

هست و نیست ...

وقتى کـسى تـصمیم می‌گیرد برود ؛

حتى اگر نرود ،

دیگر در کـنارت نیست ...

هست ، اگر چه نیست ...